کافر
اصلا تو بگو کافر , بی قبله وُ آیینم
یک بار مگر دیدی من آنچه که میبینم؟
در قطره ی اشکت نیل , موسا و عصا دیدم
من غربت یوســـُـف را در چشم شما دیدم
در پستویِ چشمانت دیدم غم مریم را
یک در به در عاشق , شاید خود آدم را
بر قله ی ابرویت یک صومعه پیدا بود
ابروی دگر اما بت خانه ی بودا بود
در گرمی دستانت , آتشکده ی زرتشت
انگار که " آشموغ " را نفرین تو هم میکشت
در هر نفست جاری جادوی مسیحا بود
هندو و یهودا بود , شاید خود عیسا بود
در دوزخ آغوشت صد راه به عرفان ها
مجموع خدایانی در قالب انسان ها
از گوشه ی لبهایت جاریست هزاران رود
در جنگل موهایت , هستای جهنم بود
بانو تو خود عشقی ... تفسیر خدایانی
آنو , انیل , هرمس ... اوشنوس وَ ولکانی
.
.
.
- ۹۴/۰۲/۱۴
در کفم می لرزد
گل های ختمی ، به تو ختم می شوند
میان این همه پنجره ، یک شکل
تنها یکی به بهشت تو باز می شود ..
{ مریم اسحاقی }