ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

گل نیلوفر تبریز

چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۳۷ ق.ظ

سپیدارانِ شهر تبریز

دو چشــــم سبــــزِ شورانگیز باشی

گـــل نیـــلوفــــر تبــــریـــــز بـــاشــی

بیــــا و جرعــه ای بر خاک من بـاش

که گفت از مِی چنین لبریز باشی ؟

(تضمینی از یک دوبیتی)

.

من و مینای قشنگم میان تبریزی ها (سپیداران شهر تبریز). 
در سفر سه روزه ای که برای جشن ازدواج برادرزاده ام به تبریز داشتیم توفیق دیدن روی زیبایش را یافتم که به زیبایی روح و قلمش بود.
یکی از بهترین دوستانم که بعد از چند سال مکاتبه و مکالمه ، موفق به دیدار یکدیگر شدیم. 
همیشه اولین دیدار پس از چندین سال دوری ، از شیرین ترین و کمیاب ترین لحظات عمر آدمی ست که تو گویی به شکل ابدیتی بی مانند در باقی عمرت به زمان می نشیند.
تعویض تصویر به درخواست مینا و حذف بخش راست و چپ تصویر اصلی ، باز هم کار میناست. 
اصلا میناکاری انگار کار اصلی همه ی میناهاست.

.

.

  • آسیه خوئی

نظرات  (۱)

وَ سلام
دنیا کوچک است ، روزهایش کوتاه / به درازای سرفه ی صبحگاهی فروردین شاید .
تصور نمی کردم روزی  آشنایی مان و بهترهست اینگونه بنویسم دیدارمان  حقیقی شود / باور دارم خدا پای حرف های دل من وشما بوده ، شنیده که چه قدر مشتاق دیدار بودیم ...
دیدارمان را پُست کردید هیجان زده ام / طولانی هیجان زده ام
میناها امتدادِ مین هایِ‌ به قامتِ الفْ اند و آسیه زنی دلپاک و خوش چهـــره که مرا یادِ خودِ مهربانش می اندازد .

روز و روزهایت شاد
لبخندهایت به خیــــــــر/

پاسخ:
سلام مینای عزیز
یقین دارم که دیگر هرگز هیچ مینی در خاک سرزمینم کاشته نخواهد شد و تمام میناها یا امتداد آسمان مینایی خواهند بود یا امتداد شاخه های شکفته ی مینا یا امتداد بال های میناهای سفیدرنگ و یا امتداد آبی رنگ میناکاری دستان هنرمند صنعتگران سرزمینم.

.. و اما من می دانستم که با وجود تمام موانعی که بر سر راهم گذارده شده تا دیدار دوستان برایم میسر نشود ، 
روزی
جایی
زمانی کوتاه حتی
در صبحی خنک و معطر از شمیم باران 
زلف در یکدیگر گره خواهیم زد آنگونه که نتوان تشخیص داد گیسویی که فصل مشترک گونه هامان شده و به رودخانه های بهار آمده ، از لبخند کدام دخترک جاری شده ؟ 
او که این لبخندها را با زدن کلیدِ دوربین همراهش ثبت کرد یا تو که با شاخه ای از گل مینا و یک سینی پر از شیرینی به شکل گل مینا برایم آورده بودی و یا دخترک چهار یا پنج ساله ای که همیشه قهقه های زیبایش را می شنوم ؟
همیشه با اینکه می دانستم با نام حضرتِ قسم خورده به زیتون ، آشنایی داری اما تبانی سدر گیسوان و زیتون چشم هایت ، این موضوع را برایم به باور رساندند. 

زنده باشی به امپراطوری عشق
و تمام غصه های آدمی به شادی وجودت ، بی رنگ باد 
 


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی