ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آرشه های گیسو» ثبت شده است

.

عیسای بی حواری ! تاج گیاهی ات کو ؟
گل کرد خارهایش از اشک های بانو

هر روز می نوازد زخم سپیدِ زخمه
بر تارِ انتظارت ، بر تار تارِ گیسو

مریم نشسته تنها با تاجِ تو به دامن
بین دقیقه هایش ، مانند مرغِ کوکو

گفتی شود برایت یاری شبیه جوهانس
تا مشق ها بگیرند از نکته های هر مو

حالا گناه خلقی بر دوش خود نهاده ست
آیینه ای که هر روز می آورد به هر کو

در خویش زاده مردی ، تا هرگزش نباشد
پرواز ناگهانی ، رؤیای دیگران سو

پایان دهد به دوران ـ چرخیدنِ مکرر
تکرارهای چرخه ، خورشیدهای بی سو ـ

عیسای بی حواری ! باز آ ببین که دیگر
او هم صلیب خود را ، خود می کشد به بازو
.

.
آسیه خوئی

.

.

  • آسیه خوئی