ا.. «« آرشه های گیسو »» ..ا
جمعه, ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۴۰ ق.ظ
.
عیسای بی حواری ! تاج گیاهی ات کو ؟
گل کرد خارهایش از اشک های بانو
هر روز می نوازد زخم سپیدِ زخمه
بر تارِ انتظارت ، بر تار تارِ گیسو
مریم نشسته تنها با تاجِ تو به دامن
بین دقیقه هایش ، مانند مرغِ کوکو
گفتی شود برایت یاری شبیه جوهانس
تا مشق ها بگیرند از نکته های هر مو
حالا گناه خلقی بر دوش خود نهاده ست
آیینه ای که هر روز می آورد به هر کو
در خویش زاده مردی ، تا هرگزش نباشد
پرواز ناگهانی ، رؤیای دیگران سو
پایان دهد به دوران ـ چرخیدنِ مکرر
تکرارهای چرخه ، خورشیدهای بی سو ـ
عیسای بی حواری ! باز آ ببین که دیگر
او هم صلیب خود را ، خود می کشد به بازو
.
.
آسیه خوئی
.
.
- ۹۵/۰۸/۱۴