ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بی دل» ثبت شده است

.

شرمگین است از دلی که برده است

دل به یک خورشید هم نسپرده است

شمعِ جان بر بال یک پروانه ریز

آنکه بی پروای آتش مرده است

.

عشق در قاموس او یعنی جنون

خون دل ها از مجانین خورده است

عقلِ عاشق ، پای در گل بردن است

چشمِ عاشق ، نرگسی پژمرده است

.

آنکه دل دادی به او پروانه نیست

آسمان از شهپرش آزرده است

او نمی میرد به پای هیچکس

عشق را حتا کسی نشمرده است

.

.

آسیه خوئی (ایلیا) ـ 94/9/7

.

.

  • آسیه خوئی