ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بید مجنون» ثبت شده است

Soft summer rain in the forest

بید مجنون

.

روی یک صفحه از دفترم آسمانی کشیدم ، پرنده وَ یک ابر باران
بی درنگ از قلم های رنگی ، تو قرمز ترین را گُزیدی وَ ناگاه در آن -
- رنگ نیلی ؛ درختی کشیدی که تا آسمان سر کشیده وَ پا در زمین داشت.
شاخه هایش به هر ناکجا شانه می زد زمینی که در رَدِّ پای ستوران ،
خالی از تاختن های بی باختن بود. آری چه اندازه سبز است قرمز :
با سرانگشت ها هم برآیند از خاک ، این دانه هایی که ماندند بی جان.

* * *
حال ، با آن پرنده چقدر آمدند از خطوطی که بر صفحه ی دفترم کادر -
- بسته ام : بال گستردگانی که هِی می نشینند بر شاخه هایت شتابان.
ابرِ باران_سرودی که بالای دفتر نشسته ست می شویَد آن شاخه ها را
همنوای سرودی که از آشیان های بسیار بر شاخه ها بسته سامان.

* * *
گفته بودم که از این ورق ، کُنجِ گنجینه های کتابی که بعداً نهفته ست ،
هر پرنده به پایانِ هر آسمان می رسد از نظامِ کلامِ خداوندگاران. 
اینک این نکته بسپار در خاطر از هر پرنده که ما ، خارج از کادر هستیم
راویانی که اسرارشان را همان ابر ، خواهد پراکند بر خاکِ پنهان.

.

آسیه خوئی ( ایلیا ) ـ مرداد ماه 90

.

.

  • آسیه خوئی