ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جم جمشید» ثبت شده است

.

آبرویش مبر ای دوست ! همان " آن " است "او"

جام هستی ، جمِ جمشید* ، جهان_جان است "او"

.

شعله تا عرش کشد جان شب افروزان تا _

قول دیدار دهد ؛ مرغ سلیمان است "او"

.

چلّه ها هم گذرد باز رخی ننماید

ارغوانِ گلِ آزرم به گلدان است "او"

.

هدهد خوش خبرت میل قفس دارد باز

بدحجابی که جهول از تنِ زندان است "او"

.

شوق پرواز به اقلیم شقایق دارد

لام الف میم که همرنگ شهیدان است "او"

.

حاجت اش را مکن ای دوست ! روا ؛ نیست روا _

مُلک بی شاه و ملِک ؛ خسرو خوبان است "او"

.

ایلیا

.

* پاورقی : جمِ جمشید = همزاد خورشید

.

.

  • آسیه خوئی