ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حباب» ثبت شده است

 .

کم از حباب نه‌ای‌ ، نازکن به ذوق فنا / سر بریده کلاهی‌ست بر هوا انداز

دریای جستجو را بی پا و سر حبابیم        دریا سری ندارد جز در ته کلاهم

.

.

بی رخصت  ِ  شیخ  ِ  خویـش ، راهی نزنیم

.

سـرباخته   را    ز سـر کلاهی نزنیـم

.

چون  دست   بشست   اهرمن از  دل تان

.

ما بنـده ی عشق را  به   شاهی   نزنیـم

.

.

ایلیا ـ 92/4/9 ـ یکشنبه 17:20

.

.

  • آسیه خوئی