ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شاید قِران بعدی خورشید برنگردد» ثبت شده است

.
راه نظر نبستی ، دیشب خیال شبرو از راه دیگر آمد
آمد نشست در بر ، در سوره های چشم ات بی آیه  ازبَر  آمد
.
گفت ای صبور چشم ام ! افطار کن ، سحر شد ؛ این نرگس ، این دو زیتون
خرما ، پیاله ای چای ، ظرفی عسل ... به دورش لب های پَرپَر آمد
.
ماهی که از سرِ تو ، هنگام خوشه چیدن ، دزدید هر کلاهت
امشب به یک پیاله ، از تن کـَنَد قبا را ، گوید غم ات سرآمد
.
*  *  *
.
هَش دار ای برهنه ! شاید قِران بعدی خورشید برنگردد
پیراهن سفیدی از تو به جا بماند در هر گذر ، هر آمد
.
.
آسیه خوئی (ایلیا)

.

.

  • آسیه خوئی