.
.
.. «« صیقل عشق »» ..
.
ممنون که پیدا شدی ای گم شده در ساحلِ دریا
بگذار تهیدستی ساحل نخرد یوسف ما را
.
ممنون که جام جمِ خود یافتی از مصرِ وجودت
زندانِ صدف شد قفسِ سینه بر آن گوهرِ پیدا
.
ممنون که قفلی نزدی بر درِ گنجینه ی اسرار
بیچاره زلیخای گریبان به طلوعِ ید بیضا !
.
ممنون که در گنجه ی خود ساحلی از دکمه نداری !
دریا شده پیراهنِ تو ای صدفِ رفته به ژرفا
.
ممنون که پنهان نکنی ، سر نَنَهی مُهر بر این مِهر
بگذار که عاشق بشود هر چه مَلَک بر لب دریا
.
بگذار به دریا بزند هر صدفِ مانده به سـاحل
تا دُرّ خودش را بدهد صیقلی از عشق ، به فردا
.
ایلیا ـ 90/7/24
.
.
- ۶ نظر
- ۲۲ دی ۹۴ ، ۱۳:۱۷