ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فریادِ چاه» ثبت شده است

.

یا علی گفتیم وُ عشق آمد پدید
عشق آمد ، قطره ها ! دریا شوید
اینک این باران وُ آن مزروع تان
بر بچینید از برای جوع تان
هر چه گندم کاشتید ، این نان تان
از تنور ِ سینه اش بر جان تان
.
یا علی ! بر کوفیان هم نان دهی
سر دهی تا گــُرده ای ایمان دهی
برشکفت از قرص ِ نانت آفتاب
سنبله بر فرق ِ گندم خواست آب
.
چاه فریاد ِ تو را پس می دهد :
" من پر از آبم چه کس دلوی کشد ؟
هر کسی از ظنّ ِ خود سر می بَرد
بر دهان ِ من که فریادی زند
تا که شاید انعکاس صورتش
بر رخ ِ من ، ماه باشد رؤیتش
هیچ ماهی بر نمی تابد ز چاه
یوسفی حتّی نباشد شکل ماه
بس که انوارش به هر سو پر جَلی ست
عکس او بر روی من هم منجلی ست " .
.
.
آسیه خوئی
.
.
  • آسیه خوئی