ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

فریادِ چاه

جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۴۶ ق.ظ

.

یا علی گفتیم وُ عشق آمد پدید
عشق آمد ، قطره ها ! دریا شوید
اینک این باران وُ آن مزروع تان
بر بچینید از برای جوع تان
هر چه گندم کاشتید ، این نان تان
از تنور ِ سینه اش بر جان تان
.
یا علی ! بر کوفیان هم نان دهی
سر دهی تا گــُرده ای ایمان دهی
برشکفت از قرص ِ نانت آفتاب
سنبله بر فرق ِ گندم خواست آب
.
چاه فریاد ِ تو را پس می دهد :
" من پر از آبم چه کس دلوی کشد ؟
هر کسی از ظنّ ِ خود سر می بَرد
بر دهان ِ من که فریادی زند
تا که شاید انعکاس صورتش
بر رخ ِ من ، ماه باشد رؤیتش
هیچ ماهی بر نمی تابد ز چاه
یوسفی حتّی نباشد شکل ماه
بس که انوارش به هر سو پر جَلی ست
عکس او بر روی من هم منجلی ست " .
.
.
آسیه خوئی
.
.
  • آسیه خوئی

نظرات  (۱)

  • سید حسن سعیدزاده بیدگلی .صهبای بیدگلی
  • سلام و درود




    ای امان از کوفیان بی مرام
    ظلم ها کردند بر خیرالانام................


    ماجوره ی حضرتش باشید
    پاسخ:

    درود جناب صهبای بیدگلی

     

    همیشه بهترین راهکار برای اصلاح و تغییر افراد خاطی ، بخشش است. مگر نه اینکه بخشش از بزرگان است. مگر اینکه بعد از بخشش ، خطای خود را دوباره مرتکب شوند.

     

    شما نیز هماره در محضر حضرتش باشید.

     

    شد اسیر مسلمی اندر نبرد

    قائدی از قائدان یزد جرد

    گبر باران دیده و عیار بود

    حیله جو و پرفن و مکار بود

    از مقام خود خبردارش نکرد

    هم ز نام خود خبردارش نکرد

    گفت می خواهم که جان بخشی مرا

    چون مسلمانان امان بخشی مرا

    کرد مسلم تیغ را اندر نیام

    گفت خونت ریختن بر من حرام

    چون درفش کاویانی چاک شد

    آتش اولاد ساسان خاک شد

    آشکارا شد که جابان است او

    میر سربازان ایران است او

    قتل او از میر عسکر خواستند

    از فریب او سخن آراستند

    بوعبید آن سید فوج حجاز

    در وغا عزمش ز لشکر بی نیاز

    گفت ای یاران مسلمانیم ما

    تار چنگیم و یک آهنگیم ما

    نعره ی حیدر نوای بوذر است

    گرچه از حلق بلال و قنبر است

    هر یکی از ما امین ملت است

    صلح وکینش ، صلح وکین ملت است

    ملت ار گردد اساس جان فرد

    عهد ملت می شود پیمان فرد

    گرچه جابان دشمن ما بوده است

    مسلمی او را امان بخشوده است

    خون او ای معشر خیرالانام

    بر دم تیغ مسلمانان حرام

     

    "اقبال لاهوری"

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی