ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محبوسِ من !» ثبت شده است

James Christensen, "Finding Your Fish"

محبوسِ من !
این شعر اصلا سیاسی نیست
کاملا عاشقانه ست
همه ی ما در حبسیم
و ماه را از دور می بوسیم

.

محبوس من !
ای که از داستان حبس تو در خانه ات
گوش فلک الافلاک ، کر 
و نفس های ما در سینه حبس شده ست
لحظه ای از پنجره ی خانه ات
بر این خاک نظر کن :
یک چهاردیواری به وسعت یک جهان ...

.

محبوس من !
خوش به حالت که
در کنار محبوب خود حبس می کشی
اینجا
بر این خاک
نه یک بوســتانی
نه می توان از محبوب خود
بوسه ای بسِــتانی !

.

مَه بوسِ من !
خوش به حالت که 
با ماهِ خود حبس می کشی
اینجا 
ما بدون تو اما
در محبسی به وسعت یک جهان
ماه خود را از دور می بوسیم...

محبوسِ من ! ...

.

آسیه خوئی(ایلیا) ـ 94/2/12

.

.

  • آسیه خوئی