ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کوکو ؟» ثبت شده است

.

یا سلیمان !
سال ها فاخته ای بودم 
نشسته بر کنگره ی قصرت 
قصری که بر چرخ پهلو می زد.

.

خواستی هدهدت باشم
پیغام رسان خبرهایی که 
دیوانِ بارگاهت از تو پنهان می کنند.

.

یا سلیمان !
این اجنّه بر تمام گستره ی مدائن
سایه انداخته اند.
سایه ی تو اما
تکیه بر عصایی چوبین داده است اینک.

.
زنده ای سلیمان ؟
با تو ام
می خواهم به اصل خویش بازگردم
می خواهم بر این کنگره های لرزان 
دوباره بخوانم : کو ؟ کو ؟
کو سلیمانی که من هدهدش بودم ؟
کو ؟ کو ؟

.
می خواهم هر صبح به آوازی حزین 
کوکو زنم
سوختگی از جگرت را 
بو زنم.

.

.

آسیه خوئی (ایلیا) ـ چهارشنبه 94/6/11

.

.

  • آسیه خوئی