رنگین کمان عاشقی
- ۹۴/۰۴/۱۰
ز سوسن بشنو ای ریحان که سوسن صد زبان دارد
به دشت آب و گل بنگر که پرنقش و نگار آمد
گل از نسرین همیپرسد که چون بودی در این غربت
همیگوید خوشم زیرا خوشیها زان دیار آمد
سمن با سرو میگوید که مستانه همیرقصی
به گوشش سرو میگوید که یار بردبار آمد
بنفشه پیش نیلوفر درآمد که مبارک باد
که زردی رفت و خشکی رفت و عمر پایدار آمد
همیزد چشمک آن نرگس به سوی گل که خندانی
بدو گفتا که خندانم که یار اندر کنار آمد
صنوبر گفت راه سخت آسان شد به فضل حق
که هر برگی به ره بری چو تیغ آبدار آمد
ز ترکستان آن دنیا بنه ترکان زیبارو
به هندستان آب و گل به امر شهریار آمد
ببین کان لکلک گویا برآمد بر سر منبر
ﻏﺰﻟﺒﺎﻧﻮ !
ﺍﮔﺮ ﺷﻮﻻﯼ ﻓﺮﻫﺎﺩﯼ ، ﺑﻪ ﺗﻦ ﮐﺮﺩﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﻮﻫﮑﻦ ﮐﺮﺩﻡ
چو دیدم در نفس های تو اعجاز مسیحا را
یهودای غرورم را به دست خود ، کفن کردم
ﺳﺮﺍﺑﺴﺘﺎﻥ ﺁﻏﻮﺷﻢ ﭼﻤﻨﺰﺍﺭ ﺷﮑﻔﺘﻦ ﺷﺪ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﯼ ﺳﺮﻭ ﮔﻠﭙﻮﺷﻢ ﻋﺮﻭﺱ ﺍﯾﻦ ﭼﻤﻦ ﮐﺮﺩﻡ
ﺩﺭﯾﻐﺎ ﺑﺎ ﺧﻄﺎﮐﺎﺭﯼ ، ﺧﻄﺎﯼ ﺧﺎﻃﺮﺁﺯﺍﺭﯼ
ﺍﻫﻮﺭﺍﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺖ ﺍﻫﺮﻣﻦ ﮐﺮﺩم !
ﻋﺘﺎﺑﺖ ﺯﺧﻢ ﺯﺩ ﺑﺮ ﭘﯿﮑﺮ ﻋﺮﯾﺎﻥ احساﺳﻢ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﯼ ﺷﯿﺮﺯﻥ ! ﺁﺭﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺷﻤﺸﯿﺮﺯﻥ ﮐﺮﺩﻡ
ﺯ ﺩﺍﻏﺴﺘﺎﻥ ﻟﺒﻬﺎﯾﻢ ﺩﮔﺮ ﻋﻄﺮﯼ ﻧﻤﯽﺧﯿﺰﺩ
ﮐﻪ ﮔﻞﻫﺎﯼ ﺗﺒﺴﻢ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻢ ، ﺭﯾﺸﻪﮐﻦ ﮐﺮﺩﻡ
ﺑﻬﺎﺭ ﺷﺎﺩﮐﺎﻣﯽﻫﺎ ، ﺧﺰﺍﻥ ﺗﻠﺨﮑﺎﻣﯽ ﺷﺪ
ﻏﺮﯾﺒﺴﺘﺎﻥ ﻣﺤﻨﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻝ ، ﻭﻃﻦ ﮐﺮﺩﻡ
ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﺷﺐ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﺰ ، ﭘﺎﯼ ﮔﺮﯾﻪﯼ ﺷﺒﺪﯾﺰ
ﻏﺰﻟﺒﺎﻧﻮ ! ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﭼﺮﺍﻍ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﮐﺮﺩﻡ
"شبدیز" ـ حسن اسدی
لطفا حتما مطلبم را بخونید و نظر بدید.
عنوان مطلب: جوک خنده دار الکی مثلا
لینک مطلب: http://masira.ir/index.php?newsid=154
تک تک نظر ها را بررسی و حتما بهتون سر می زنم.
یاعلی