ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

عشق ، ترنّمی همیشگی

چهارشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۳:۳۵ ب.ظ

Manuel Nunez “Reverence”

                عنوان نقّاشی : "احترام" ـ اثری از مانوئل نونیز

.

پرنده ای به روی شانه ام نشسته است ، جیغ نزنید
سر و صـــدای تان نگاهِ او شکسته است ، جیغ نزنید

برای تان ترنّمی همیشگی سروده مثل باران
وَ از حضور چند گربه پلک بسته است ، جیغ نزنید

وَ هیچ آدمی صبور نیست مثل یک درخت _هرگز_
که شانه بر عبور او دهد که خسته است ؛ جیغ نزنید

شما که شکل یک درخت نیستید لااقل بپرسید
چرا وَ از کجا گریخته وَ رَسته است ؛ جیغ نزنید...

که آشیانه ای همیشگی به روی شانه ام ، به روی _
بلندشاخه های پایدار ، رُسته است ؛ جیغ نزنید

شبیه الفتی میانِ یک مَلَک وَ آدمی ، تغزّل _
میانِ یک قلم وَ دست ؛ عشق بسته است ؛ جیغ نزنید

بر این صلیب شاخه ها خیال کرده است او ، نترسید
که عشق یک درختِ ریشه ناگسسته است ، جیغ نزنید...

.

آسیه خوئی

.

.

  • آسیه خوئی

نظرات  (۱)

و به دوست داشتن قسم
کسی که کوله بار سفر را
لابلای عاشقانه های مانده در دلش می بندد ،
شاعری است از جنس غزل که تنها
حرمت احساس نگه می دارد ، مبادا آلوده به التماس شود ..
او می رود، نه اینکه دلش را
پیش فروش عشق دیگری کرده باشد ..
او می رود تا تنهایی اش را
از آب و گلِ آغوشی در بیاورد ، که همیشه
روی وقتِ شرعیِ غزل هایش روزۀ سکوت می گیرد ..

 

{ حمیدرضا هندی }


بسیار دل نشین بود چونان همیشه .

پاسخ:
  

جام ملائک در شب خلقت به هم خورد
ابلیس سرگرم ریاضت بود، کم خورد!

دور خدا آن شب ملائک حلقه بستند
او چار قُل خواند و سپس انسان رقم خورد!

در خاطراتش مادرم حوا نوشته
دستی میان گیسوانم پیچ و خم خورد!

حوا که سیب... آدم فریب و آسمان مُهر
درها به هم، جبریل غم، شیطان قسم خورد

همزاد من از انگبین اصفهان و
همزاد تو نارنج از باغ ارم خورد

وقتی به دنیا آمدم شاعر نبودم
یک سنگ از غیب آمد و توی سرم خورد

نام تو از آن پس درون شعر آمد
نام من از دنیای عاقل ها قلم خورد
!


"
محمد حسین ملکیان
"

sacred heart

هر قلبی که لمس می کنید ، آثار انگشتان شما بر روی آن تا به ابد باقی خواهد ماند !!!


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی