ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

مسافر

شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۴۱ ق.ظ

 

.

آسمان

از ابتدای هستی بار برداشته 

کهکشانی را که

در وجود او حلول کرده 

                         تا ابد.

و من نیز تو را 

در حساب های خود حل کرده ام :

معادله ای یکسویه

که تنها راهِ آن

راهِ شیری ست.

همیشه مسافرِ من !

سفرآمده ی کوچکم !

فوران شیر تا نوک قله های زمین تیر می کشد

آسمان 

به تمام کودکان جهان شیر می دهد. 

.

آسیه خوئی

.

.

* پ. ن : این شعر را در خرداد ماه سال 1376 سروده ام و در اولین کتابم(آرشه های گیسو) چاپ شده است.

.

.

  • آسیه خوئی

نظرات  (۳)

روزی که آمدی
شعر نابی بودی ایستاده بر دو پا
آفتاب و بهار با تو آمدند
ورق های روی میز بُر خوردند
فنجان قهوه ی پیش رویم
پیش از آنکه بنوشمش
مرا نوشید ..
و اسب های تابلوی نقاشی
چهار نعل به سوی تو تاختند

روزی که آمدی
طوفان شد و پیکانی آتشین
در نقطه ای از جهان فرود آمد
پیکانی که کودکان
کلوچه ای عسلی اش پنداشتند
زنان دستبندی از الماس
و مردان نشان شبی مقدس

چندان که بارانی ات را
چونان پروانه ای که پیله می درد
در آوردی و نشستی روبه روی من
باور آوردم به حرف کودکان و زنان و مردان
تو به شیرینی عسل بودی
به زلالی الماس
و به زیبایی شبی مقدس ..

 نزار قبانی


پاسخ:
سلام

روزی که آمدی
شعر نابی بودی ایستاده بر دو پا
آفتاب و بهار با تو آمدند
باور آوردم
تو به زیبایی شبی مقدسی ...



زنده باد بال خدا
که فرو می افتد
و درست روی شانۀ من می نشیند ،
زنده باد !

زنده باد آفتاب سحر
که سرش را می چرخاند ، پیدایت می کند
و تلالو اولش را برای تو پست می کند ،
زنده باد !

زنده باد دفتر مشق من
که بین این همه کاغذ
فقط برای تو شعر جذب می کند ،
زنده باد !

زنده باد سنگ های خیابان
که بین این همه کفش
فقط از کفش تو عکس می گیرند
و برای عارفان برهنه پای روز جزا می فرستند.

زنده باد عشقِ تو محبوبم 

زنده باد!
که خیالم را آن قدر دور می برد
که برای حیات این مردم
معنایی پیدا کند ..

آی زندگی ، دیدی چه سرت آوردیم ...


پاسخ:

سلام

زنده باد عشقِ تو محبوبم ، زنده باد!

که خیالم را آن قدر دور می برد
که برای حیات این مردم
معنایی پیدا کند ..

آی زندگی ، دیدی چه سرت آوردیم ...


"محمد شمس لنگرودی"



  • مغــــز مداد
  • دلم می پاشد از هم

    بس که زیبا می شوی گاهی ........

    شعرنگاره تان عالی بود بانو .
    پاسخ:
    سلام
    ممنون.

    پیش ازتو آب معنی دریا شدن نداشت

    شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت

    بسیار بود رود در آن برزخ کبود

    اما دریغ زَهره ی دریا شدن نداشت

    در آن کویر سوخته ، آن خاک بی بهار

    حتی علف اجازه ی زیبا شدن نداشت

    گم بود درعمیق زمین شانه ی بهار

    بی تو ولی زمینه ی پیدا شدن نداشت

    دلها اگر چه صاف ولی از هراس سنگ

    آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت

    چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق

    این عقده تا همیشه سر وا شدن نداشت / پیش از تو ...



    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی